جدول جو
جدول جو

معنی عشوه کردن - جستجوی لغت در جدول جو

عشوه کردن
(خَ / خِ گُ تَ)
ناز و غمزه کردن. کرشمه کردن. (فرهنگ فارسی معین) : اگر نیامدند و سخن نشنودند و عشوه کردند آنگاه بحکم مشاهده کار خویش می باید کرد. (تاریخ بیهقی ص 658).
تو بمخراش به عشوه رخ نیکی را زآنک
هرکه او عشوه کند نیکی او پنهانست.
بدر جاجرمی (در ترجمه عنوان الحکم بستی)
لغت نامه دهخدا
عشوه کردن
ناز کردن پخسیدن ناز و غمزه کردن کرشمه کردن
تصویری از عشوه کردن
تصویر عشوه کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عطسه کردن
تصویر عطسه کردن
خارج کردن هوا از بینی و دهان با شدت و صدا، اشنوسه کردن، عطسه زدن، خفیدن، عطاس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علاوه کردن
تصویر علاوه کردن
افزودن، اضافه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرضه کردن
تصویر عرضه کردن
اظهار کردن، بیان کردن، ارائه دادن، نشان دادن، عرضه داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشرت کردن
تصویر عشرت کردن
کام راندن عیش کردن شادی کردن کامرانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشوب کردن
تصویر مشوب کردن
آمیختن، آلوده کردن، گمراه کردن: ذهن او را مشوب کردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشوش کردن
تصویر مشوش کردن
مشوش داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاوه کردن
تصویر لاوه کردن
سفید کردن خانه ها با گلابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشه کردن
تصویر گوشه کردن
گوشه کردن ناخن. دردی در گوشه ناخن پدید آمدن عقربک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوشه کردن
تصویر غوشه کردن
دوانیدن دو اسب را با یکدیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علاوه کردن
تصویر علاوه کردن
افزودن افزودن اضافه کردن، جمع کردن، جمع کردن، افزودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشوه آمدن
تصویر عشوه آمدن
غنج آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشوه کنان
تصویر عشوه کنان
پخسان ناز کنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عطسه کردن
تصویر عطسه کردن
شنوسیدن خفیدن عارض شدن عطسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عروس کردن
تصویر عروس کردن
دختر یا زنی را شوهر دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجله کردن
تصویر عجله کردن
اشتافتن شتافتن شتاب کردن شتافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفوه کردن
تصویر تفوه کردن
بر زبان آوردن، دهان گشودن بزبان آوردن، سخن گفتن: (حتی باین کلمه تفوه نباید بکنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشوه کردن
تصویر مشوه کردن
زشت گرداندن عیب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبره کردن
تصویر عبره کردن
عبور دادن گذشتن از جایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلوه کردن
تصویر جلوه کردن
گرازیدن پرویزیدن شکوهیدن خوش آراستن نیک نمودن: (بچشم ماجلوه کرد)، دلبری کردن کرشمه نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرضه کردن
تصویر عرضه کردن
هویدا کردن نشان دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشته کردن
تصویر پشته کردن
فرو ریختن قسمتهایی از سقف و دیوار قنات واریز کردن قنات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکوه کردن
تصویر شکوه کردن
گله کردن شکایت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوهر کردن
تصویر شوهر کردن
بشوهری پذیرفتن زن مردی را به عقد نکاح مردی در آمدن (دختر یا زن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدول کردن
تصویر عدول کردن
برگشتن بازگشتن، اعراض کردن، برگشتن بازگشتن، اعراض کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ویتارتن ویتاشتن گذشتن پیمودن قابل عبور وزور گذشتنی گذشتن مرور کردن پیمودن راه را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علاوه کردن
تصویر علاوه کردن
((~. کَ دَ))
اضافه کردن، افزودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عشوه دادن
تصویر عشوه دادن
((~. دَ))
فریب دادن، گمراه کردن، فن آموختن، رمز آموختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عشوه خریدن
تصویر عشوه خریدن
((~. خَ دَ))
فریب خوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غوشه کردن
تصویر غوشه کردن
((~. کَ دَ))
دوانیدن دو اسب را با یکدیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یاوه کردن
تصویر یاوه کردن
((~. کَ دَ))
گم کردن، هدر دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یشته کردن
تصویر یشته کردن
((یَ تِ. کَ دَ))
دعا خواندن، نماز کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عجله کردن
تصویر عجله کردن
شتاب کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عبور کردن
تصویر عبور کردن
گذشتن
فرهنگ واژه فارسی سره